
آیه شماره 99 از سوره مبارکه نحل
مؤمنان تسخیرناپذیر
إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ
چرا که او را بر کسانى که ایمان آوردهاند و بر پروردگارشان توکل مىکنند تسلطى نیست
از خطر نفوذ شیطان در بهترین افراد و مقدّسترین کار غافل نباشید. (تلاوت قرآن از شخصى مثل پیامبر اکرم هم نیاز به استعاذه دارد)
شیطان به سراغ همه مىآید، امّا در همه تأثیرگزار نیست. «لیسله سلطان على الّذین آمنوا»
ایمان و توکّل، قلعهاى است که انسان را از آسیبپذیرى حفظ مىکند. «لیس له سلطان على الّذین آمنوا»
آیه شماره 42 از سوره مبارکه نحل
خصوصیات مؤمنان
الَّذِینَ صَبَرُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ
همانان که صبر نمودند و بر پروردگارشان توکل مىکنند
در برابر ستمگران، به ایمان، توکل و مقاومت خود وابسته باشید، نه قدرتهاى بیگانه و خارجى. «صبروا وعلى ربهم یتوکلون»
آیه شماره 12 از سوره مبارکه ابراهیم
صبر در برابر آزار کافران
وَمَا لَنَا أَلاَّ نَتَوَکَّلَ عَلَى اللّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَیْتُمُونَا وَعَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ
و چرا بر خدا توکل نکنیم و حال آنکه ما را به راههایمان رهبرى کرده است و البته ما بر آزارى که به ما رساندید شکیبایى خواهیم کرد و توکلکنندگان باید تنها بر خدا توکل کنند
خدایى که هدایت کرد، حمایت هم مىکند. پس تنها بر او توکّل کنیم.«نتوکل على اللَّه و قد هدینا»
راه انبیا همان راه خداست. (به جاى «سبله» فرمود:) «سُبلنا» چنانکه در جاى دیگر مىفرماید: «قل هذه سبیلى ادعوا الى اللَّه على بصیرة»
لازمه پیمودن راه خدا، تحمّل سختىهاست. «سبلنا - لنصبرنّ»
هم باید بر خدا توکل کرد و هم باید در برابر مخالفان صبر و مقاومت نمود. «نتوکل على اللَّه... ولنصبرنّ»
مؤمن با آزار و شکنجه، از عقیده و عملش دست برنمىدارد. «لنصبرنّ على ما آذیتمونا»
کسى مىتواند صبر کند که تکیهگاهى داشته باشد. «لنصبرنّ... على اللَّه نتوکل»
آیه شماره 66 از سوره مبارکه یوسف
خدا گواه بر اعمال
قَالَ لَنْ أُرْسِلَهُ مَعَکُمْ حَتَّى تُؤْتُونِ مَوْثِقًا مِّنَ اللّهِ لَتَأْتُنَّنِی بِهِ إِلاَّ أَن یُحَاطَ بِکُمْ فَلَمَّا آتَوْهُ مَوْثِقَهُمْ قَالَ اللّهُ عَلَى مَا نَقُولُ وَکِیلٌ
گفت هرگز او را با شما نخواهم فرستاد تا با من با نام خدا پیمان استوارى ببندید که حتما او را نزد من باز آورید مگر آنکه گرفتار [حادثهاى] شوید پس چون پیمان خود را با او استوار کردند [یعقوب] گفتخدا بر آنچه مىگوییم وکیل است
به صرف خویشاوندى اکتفا نکنید و قراردادها را محکم کنید. «لن ارسله معکم حتّى...»*
ایمان به خدا وسوگند ونذر وعهد با او، قوىترین پشتوانه بوده و هست.«موثقاً مناللَّه»
هرگاه از شخصى بدقولى و بدرفتارى دیدید، در نوبت بعد قرارداد را محکمتر کنید. «موثقاً»
فرزند خود را به راحتى همراه دیگران نفرستید. «تؤتون موثقاً من اللّه»
در قراردادها، پیشبینى حوادث غیرمترقّبه و خارج از حیطه اختیار را بکنید. «الاّ ان یحاط بکم» (تکلیف خارج از توانایى، ممنوع است.)
محکمکارىهاى قانونى و حقوقى، شما را از توکل به خداوند غافل نکند. «اللَّه على ما نقول وکیل»
آیه شماره 67 از سوره مبارکه یوسف
مواظبت از خود در برابر حسادت مردم
وَقَالَ یَا بَنِیَّ لاَ تَدْخُلُواْ مِن بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُواْ مِنْ أَبْوَابٍ مُّتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِی عَنکُم مِّنَ اللّهِ مِن شَیْءٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَعَلَیْهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ
و گفت اى پسران من [همه] از یک دروازه [به شهر] در نیایید بلکه از دروازههاى مختلف وارد شوید و من [با این سفارش] چیزى از [قضاى] خدا را از شما دور نمىتوانم داشت فرمان جز براى خدا نیست بر او توکل کردم و توکلکنندگان باید بر او توکل کنند
عاطفه پدرى حتّى نسبت به فرزندان خطاکار، از بین نمىرود. «یا بنّى»
چارهاندیشى وتدبیر براى حفظ سلامت فرزندان، لازم است. «یا بنىّ لا تدخلوا...»
وقتى توصیه کننده عالم و آگاه است، لازم نیست فرمانبر از فلسفهى آن دستور آگاه باشد. (فرزندان یعقوب فرمان «لا تدخلوا...» را عمل کردند و فلسفه و راز آن را نپرسیدند)
از بهترین زمانهاى موعظه، در آستانه سفر است. یعقوب در آستانهى سفر فرزندان به آنان گفت: «یا بنىّ لاتدخلوا من باب واحد»
جلو حساسیّتها، سوءظنها و چشمزخمها را بگیرید، ورود گروهى جوان به منطقهى بیگانه، عامل سوءظن و سعایت است. «لاتدخلوا من باب واحد»
لطف و قدرت خداوند را منحصر در یک راه نپندارید، دست او باز است و مىتواند از هر طریقى شما را مدد رساند. «لاتدخلوا من باب واحد»
فقط بازدارنده و نهى کننده نباشید، بلکه راه حل نیز ارائه دهید. «لاتدخلوا... و ادخلوا»
براى رسیدن به مقصود بایستى راههاى مختلف را پیمود. «و ادخلوا من ابواب متفرّقه»
مدیر خوب باید علاوه بر برنامهریزى، حساب احتمالات را بکند، زیرا انسان در ادارهى امور خود مستقل نیست. یعنى با همه محاسبات و دقّتها باز هم دست خدا باز است و تضمینى براى انجام صددرصد محاسبات ما نیست. «وما اُغنى عنکم من اللَّه من شىء»
در برابر مقدّرات حتمى خداوند، چارهاى جز تسلیم نیست. «ما اغنىعنکم من اللَّه من شىء»
حاکم مطلق هستى، خداوند است. «ان الحکم الاّ للَّه»
هم احتیاط و محاسبه لازم است؛ «لاتدخلوا...» و هم توکل به خداوند ضرورى است. «علیه توکّلت
به غیر خداوند، توکل نکنید. «علیه توکّلت» چرا که او به تنهایى کفایت مىکند «وکفى باللَّه وکیلا» و بهترین وکیل است. «نعم الوکیل»
یعقوب، هم خود توکل کرد و هم دیگران را با امر به توکل تشویق نمود. «توکّلت... فلیتوکّل...»
بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 16
کل بازدیدها: 214220