
آیه شماره 144 از سوره مبارکه الأعراف
انسان برگزیده
قَالَ یَا مُوسَى إِنِّی اصْطَفَیْتُکَ عَلَى النَّاسِ بِرِسَالاَتِی وَبِکَلاَمِی فَخُذْ مَا آتَیْتُکَ وَکُن مِّنَ الشَّاکِرِینَ
فرمود اى موسى تو را با رسالتها و با سخن گفتنم [با تو] بر مردم [روزگار] برگزیدم پس آنچه را به تو دادم بگیر و از سپاسگزاران باش
حضرت موسى، بندهى مخلص خدا بود. «اصطفیتک» («اصطفاء» به معناى انتخاب گوهر خالص است)
نبوّت و رسالت مقامى انتصابى است، نه انتخابى. «انّى اصطفیتک»
بیانِ درخواست نابجاى مردم، مانع برگزیدگى ونبوّت موسى نیست. «اصطفیتک»
چهل شب عبادت در میعادگاه، مقدّمهاى براى گرفتن تورات و بکار بستن آن شد. «جاء موسى لمیقاتنا - فخذ ما آتیتک»
پس از براندازى طاغوت و تشکیل حکومت دینى، باید قانون و احکام الهى اجرا شود. «فخذ ما آتیتک»
شکر، فرمان اکید خدا و امرى واجب است، نه مستحب و یک سفارش اخلاقى. پس شکرگزارى از نعمتهاى الهى لازم است. «و کن من الشاکرین»
مسئولیّتهاى دینى و ارشادى، نعمت الهى است که باید سپاسگزارى شود. «و کن من الشاکرین» (شکرگزارى، علاوه بر زبان باید با بکار بستن دستورات الهى باشد)
آیه شماره 30 از سوره مبارکه رعد
ناسپاسی از رسولان الهی
کَذَلِکَ أَرْسَلْنَاکَ فِی أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهَا أُمَمٌ لِّتَتْلُوَ عَلَیْهِمُ الَّذِیَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَهُمْ یَکْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ قُلْ هُوَ رَبِّی لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ مَتَابِ
بدین گونه تو را در میان امتى که پیش از آن امتهایى روزگار به سر بردند فرستادیم تا آنچه را به تو وحى کردیم بر آنان بخوانى در حالى که آنان به [خداى] رحمان کفر مىورزند بگو اوست پروردگار من معبودى بجز او نیست بر او توکل کردهام و بازگشت من به سوى اوست
بعثت انبیا، سنت الهى وبر اساس لطف و رحمت اوست. «کذلک...بالرحمن»
توجه به تاریخ هر قوم، براى تبلیغ وتربیتشان لازم است.«قد خلت من قبلها»
وظیفه پیامبران تلاوت وحى الهى بر مردم است. «لتتلوَا»
در برابر کفّار مقاومت واز عقیده خود دفاع کنید. «یکفرون بالرحمن، قل هو ربّى»
توکل بر خدا، عامل مقاومت در برابر کفار است. «قل هو ربى علیه توکلّت»
دلایل ایمان ما به خداوند؛ ربوبیّت او «ربّى»، یگانگى او «لااله الاهو»، پناهگاهى او «علیه توکلت»، و بازگشت ما بسوى او «الیه متاب»، مىباشد.
آیه شماره 143 از سوره مبارکه الأعراف
وعده گاه حق
وَلَمَّا جَاء مُوسَى لِمِیقَاتِنَا وَکَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنظُرْ إِلَیْکَ قَالَ لَن تَرَانِی وَلَکِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَخَرَّ موسَى صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ
و چون موسى به میعاد ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت عرض کرد پروردگارا خود را به من بنماى تا بر تو بنگرم فرمود هرگز مرا نخواهى دید لیکن به کوه بنگر پس اگر بر جاى خود قرار گرفت به زودى مرا خواهى دید پس چون پروردگارش به کوه جلوه نمود آن را ریز ریز ساخت و موسى بیهوش بر زمین افتاد و چون به خود آمد گفت تو منزهى به درگاهت توبه کردم و من نخستین مؤمنانم
سخن گفتن خداوند با موسى، در جهت رشد و تربیت او بود. «کلّمه ربّه»
آمدن به میقات و شنیدن سخن خداوند، شوق دیدار را نیز در موسى زنده کرد. «لمّا جاء... قال ارنى انظر الیک»
خداوند، با چشم ظاهر دیدنى نیست، نه در دنیا و نه در آخرت. «لن ترانى»
تجلّى خداوند بر موجودات طبیعى، امکان دارد. «تجلّى ربّه للجبل»
خداوند را باید از راه آثارش شناخت و به جلوههاى او نگریست. (حقیقت تجلّى هم روشن نیست، بلکه آثار آن مشهود است). «تجلّى... جعله دکّاً»
خدا دیدنى نیست، و گرنه موسى شایستگى و لیاقت دارد. «سبحانک»
دیده شدن خداوند با چشم، نشانهى جسم بودن اوست که باید خداوند را از آن منزّه دانست. «سبحانک»
فکر و تقاضاى ناروا نیز توبه دارد، هرگاه درباره خداوند توهّم باطلى تصوّر شد، باید سریعاً او را تنزیه کرد. «سبحانک»
پس از روشن شدن حقیقت، باید آن را پذیرفت و به آن اعتراف کرد. «قال... انا اوّل المؤمنین»
انبیا، پیشگامان راه مکتباند. «أوّل المؤمنین»
آیه شماره 137 از سوره مبارکه الأعراف
کلمه حسنی
وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کَانُواْ یُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا وَتَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ بِمَا صَبَرُواْ وَدَمَّرْنَا مَا کَانَ یَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا کَانُواْ یَعْرِشُونَ
و به آن گروهى که پیوسته تضعیف مىشدند [بخشهاى] باختر و خاورى سرزمین [فلسطین] را که در آن برکت قرار داده بودیم به میراث عطا کردیم و به پاس آنکه صبر کردند وعده نیکوى پروردگارت به فرزندان اسرائیل تحقق یافت و آنچه را که فرعون و قومش ساخته و افراشته بودند ویران کردیم
حمایت خداوند از مستضعفان، مخصوص بنىاسرائیل نیست، بلکهیک سنّت دائمى است. «اورثنا القوم الّذین کانوا یستضعفون» و نفرمود: «اورثنا بنىاسرائیل»
بنىاسرائیل، در مدّت طولانى به دست فرعونیان به ضعف کشیده شده بودند. «و کانوا یستضعفون»
حکومت انبیا، حکومت مستضعفان است. «یستضعفون»
شرط پیروزى، صبر و مقاومت است. مستضعفان و ملّتى که صابر و مقاوم باشند، وارث زمین مىشوند. «أورثنا... بما صبروا»
خداوند، بىکم وکاست به وعدههایش عمل مىکند. «وتمّت کلمة ربّک»
هلاکت فرعونیان و به حکومت رسیدن بنىاسرائیل، از سخنان و وعدههاى زیباى پروردگار است. «کلمة ربّک الحسنى»
تحوّلات اجتماعى و تاریخى، به دست خداوند است. «اورثنا... دمّرنا»
همهى مظاهر قدرت طاغوت باید از جامعه الهى حذف شود. «دمّرنا»
قوم فرعون از نظر صنعت و ساخت بنا، پیشرفته بودند. «یصنع... یعرشون» ولى رشد و توسعهاى که جدا از دین و ایمان باشد، سرانجام خوبى ندارد.
آیه شماره 115 از سوره مبارکه الأنعام
پایان سخن
وَتَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ صِدْقًا وَعَدْلًا لاَّ مُبَدِّلِ لِکَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ
و سخن پروردگارت به راستى و داد سرانجام گرفته است و هیچ تغییردهندهاى براى کلمات او نیست و او شنواى داناست
قرآن، آخرین کتاب آسمانى و اسلام، آخرین دین الهى است. «تمّت کلمة ربّک»
قرآن، معجزهاى کامل براى اثبات رسالت پیامبر اکرم است. «تمّت کلمة ربک»
قرآن، پاسخگوى همهى نیازهاى هدایتى جوامع بشرى است. «تمّت کلمة ربّک»
اسلام، مکمّل ادیان گذشته است. «تمّت کلمة ربّک...»
اتمام دین با بعثت رسول اکرم صلى الله علیه وآله، جلوهاى از ربوبیّت خداوند است. «و تمّت کلمة ربّک»
مبناى قوانین و سنّتهاى خداوند در نظام هستى، صدق و عدل است. «و تمّت کلمة ربّک صدقاً و عدلاً»
اخبار قرآن، صادق و احکامش بر عدل استوار است. «و تمّت کلمة ربّک صدقاً و عدلاً» در آیهى دیگر مىخوانیم: «و مَن اصدق من اللّه حدیثاً»
در قرآن، تحریف راه ندارد. «لا مبدّل لکلماته»
خداوند نیازها را بسیار خوب مىداند و با توجّه به آن، قرآن را نازل کرده است. «و هو السّمیع العلیم»
بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 10
کل بازدیدها: 214262